سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، سه تن را دشمن می دارد : کسی که منّت گذارانه صدقه می دهد ؛ آن که در عین دارایی، در خرجی دادنْ سخت می گیرد ؛ و فقیر ولخرج . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
فانوس 12

 

 

     در زمان خلافت حضرت علی (ع) روزی برادرش عقیل به عنوان مهمان به خانه اوکه درکوفه واقع بود،رفت.حضرت علی (ع) به امام حسن (ع) اشار کرد که یک پیراهن ویک ردا ازمال شخصی خویش به عمویش هدیه داد.شب فرارسید وهواگرم بود.علی (ع) وعقیل روی بام دارالاماره نشسته ومشغول گفتگو بودند.  موقع صرف شام شد. عقیل انتظارسفره رنگین داشت،ولی برخلاف انتظار وی،سفره بسیاربسیار ساده وفقیرانه ای پهن کردند.عقیل باکمال تعجّب پرسید:

    -غذاهرچه هست همین هست؟

  امام فرمود:«مگر این نعمت خدا نیست؟ من که خدا رابخاطراین نعمت ها سپاس میگزارم.»

   عرض کرد:« پس من زودتر حاجتم رابگویم ومرخص شوم. من مقدارزیادی بدهکارم .دستوربده که هرچه زودتر قرض مرا ادا کنند وهرمقدار که میخواهی به برادرت کمک کن تا زحمت راکم کرده وبه خانه خویش برگردم.»

    امام پرسید:«چقدرمقروضی؟.»

    گفت :«صد هزاردرهم»

    حضرت فرمود:«برادرجان، این قدرپول ندارم تا قرض های تورابدهم.ولی صبرکن موقع پرداخت حقوق که رسید، ازسهم خودم بر می دارم وبه تو می دهم ،واگر بخاطرخرج عائله وخانواده نبود،تمام سهم خودم را به تو می دادم وچیزی برای خود باقی نمی گذاشتم.»

    عقیل اعتراض کرد وگفت:« خزانه کشور دست توست.توهرمقدار که بخواهی می توانی از آن برداری.چرا مرا به زمان حقوق حواله می دهی؟مگر حقوق توچقدراست؟وحتی اگر تمام آن را به من بدهی،چه دردی از من دوا میکند؟»

     امام جواب دادند:« خزانه دولت چه ربطی به من وتو دارد؟ ما هم افرادی هستیم مثل سایر مسلمانان، من ازمال خودم می توانم به برادرم کمک کنم ولی نه ازبیت المال مسلمانان.»

     عرض کرد:«چه کا کنم؟»

     امام پاسخ دادند:«در بازارصندوقهای کالای تاجران فراوان است.همین که بازارخلوت شد وکسی دربازارنماند، به آنجا برووصندوقها رابشکن وهرچه دلت می خواهد بردار!»

     پرسید:«صندوقها مال کیست؟»

    -مال کسبه وبازرگانان است،اموال نقد ینه خود راآنجا می ریزند.

     عقیل گفت:« به من پیشنهاد می کنی که صندوق مردم رابشکنم ومال مردم بیچاره را که با هزار زحمت به دست آورده اند وبا توکّل برخدا دراین صندوق ها ریخته اند ورفته اند، بردارم وبروم؟»

     حضرت امیر فرمود:« پس توچطور به من پیشنهاد می کنی که صندوق بیت المال مسلمانان رابرای توبازکنم؟ مگر این مال متعلق به کیست؟ این هم متعلق به مردمی است که راحت وبیخیال درخانه های خویش خفته اند. اکنون پیشنهاد دیگری میکنم، اگر میل داری این رابپذیر.»

     -پیشنها چیست؟

     -اگر حاضری شمشیرت رابردار. من نیزشمشیر خودم را بردارم. دراین نزدیکی، شهرقدیمی«حیره» قرار دارد.بازرگانان وثروتمندان بزرگی درآنجا زندگی می کنند.شبانه دونفری می رویم وبه یکی ازآنها شبیخون می زنیم وثروت کلانی دزد یده ومی آوریم!»

    عقیل دوباره اعتراض کرد:«من برای دزدی به اینجا نیامده ام. من می گویم اجازه بده ازخزانه کشور که دراختیارتواست، قرض های مرا بدهند.»

     علی علیه السلام درپاسخ فرمود:«اگر مال یک نفر را بدزدیم ، بهتر است ازاینکه مال صدها هزارنفرمسلمان رابدزدیم.چطور شد که ربودن مال یک نفربه زورشمشیر دزدی است، ولی ربودن مال تمام مردم دزدی نیست؟ دزدی انواع گوناگون دارد وبدترین آن همان است که تو الان به من پیشنهاد می کنی»

                                                    بحار الانوار-علامه مجلسی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 91/1/22:: 11:7 عصر     |     () نظر