سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بردبارى پرده‏اى است پوشان ، و خرد شمشیرى است برّان ، پس نقصانهاى خلقت را با بردبارى‏ات بپوشان ، و با خرد خویش هوایت را بمیران . [نهج البلاغه]
فانوس 12

 

          سلام به تو به چشمانت سلام به نگاهت به وجود مهربانت....

چقدر سلام بی جواب دارم .چقدر نامه بی جواب دارم با یک قلب پراز درد.

آسمان قلبم هنوز بوی تن تو را می دهد بوی عطر نفسهایت هنوز نوازشگر جسم وجانم هست .

این تقدیر چه درد ناک است برایم ولی جان می سپارم به تقدیر تو. دستانم هنوز از گرمای وجود دستانت خالی نشده است که نتوانند به آن چشمان زیبایت سرمه بکشند.

قلبم چه تند میزند چه احساس قشنگی دارم.تو را چقدر به خودم نزدیک می بینم انگار همین گوشه کنارم ایستاده ای و من زنده شده ام برای فدا شدن در راه تو ساده نوشتم از تو مرا ببخش آخر تنم می لغزد از نبودن تو .

یادت باشد یادت هست در کنارم حتی وقتی که نیستی و نبودی در کنارم تقدیم به تو وبرای تو در ساده ترین نگاهم با همه جسم بیمارم،با قلبی شکسته به تو ای عشق سلام می کنم. می دانم چرا باز هم دست به قلم شدم تا حک کنم رنگ تیره قلبم را بر این صفحه خالی از درد.

نمیدانم چیزی از ان ادم قبلی در وجودم هست یا نه ولی میدانم هنوز یاد تورا در سینه می پرورانم می خواهم بعد از مدتها طرحی بزنم بر این اب جاری تا بشوید جسم بی جانم .

می خواهم باز بگویم ان حرفهای پر از تکرار خودم را.

افسوس کسی نیست که بشوند ناله ای جسم بی جان را.

در میان همه روزم به دنبال رد پایی از تو هستم ،به دنبال الفبای نام تو هستم افسوس که همه روزهای عمرم به اخر رسید و ندیدم نشانی از ان چشمان پاکت.

کاش می دانستم در کدامین سایبان ارام گرفته ای که چشمانم در سوزناکی گرمای خورشید نمی بیند تو را.

کاش می دانستم نشانی رد پاهای تو در کدامین خاک به جا مانده است تا بوسه باران کنم جای قدمهای تو را.

چگونه بگویم به تو ای عزیزم،چگونه بگویم از این و ان روزهای سختم.

از ان لحظه های که تو کشتی،خدایم کشت،روزگارمرا زمین زدو کشت ولی باز هم عشق تو یاد تو وعطر تو در وجودم زنده مانده است و وجودم بر صلیب عشقت میخ کوب شده است به راستی که لایق دوست داشتنیارام و ارام می گویم دوستت دارم پری ناز عزیزم



نوشته شده توسط مهیارایرانی 92/10/20:: 1:0 صبح     |     () نظر