آشفتگی هایت زمن پنهان مکن
دردهای زخم دیرین را زمن پنهان مکن
گفته های هرکس وناکس دروغ بودند ،ولی
اشکها ی نا باوریهایت زمن پنهان مکن
درسینه پردرد خود راز نهان داری ،چرا؟
برکسی افشا مکن ،اما زمن پنهان مکن
من به درد سینه های خسته عادت کرده ام
دلداد گی های جوانی را زمن پنهان مکن
در دلت داری اگرصدها نهان سر بمهر
رازهای دل خویشتن زمن پنهان مکن
زخمهای کهنه رو هرگز نباشد مرهمی
درمان من بوسه دستای توست،زمن پنهان مکن.
کلمات کلیدی: