سال هفتم هجرت بود.مسلمین به فرمان پیامبر(ص)برای فتح خیبرودژهای یهودیان عنود،بسیج شدند وسرانجام باکشته شدن «مرحب» قهرمان یهود به دست امام علی (ع)قلعه های یهودی فتح گردید وبه دست مسلمین افتاد.
خواهر مرحب تصمیم گرفت رسول خدا را با غذایی که به آن حضرت اهدا میکند، مسموم کند .او مقداری گوشت وپاچه گوسفند رابریان نموده وسپس بازهر مسموم کرد وبه عنوان هدیه به حضور حضرت رسول(ص) برد واهدانمود.
رسول خدا (ص) با همراهان ارآن گوشت وپاچه گوسفند خوردند ولی هنگام خوردن رسول خدا متوجه قضیه شدند وبه همراهان فرمود:ازخوردن غذادست بردارند.سپس شخصی را بسوی آن زن یهودی فرستاد تااورابیاورند. اورفت وآن زن را به حضور رسول خدا (ص)آورد.
پیامبرفرمود:آیا این گوشت گوسفندرابا زهر مسموم کردید؟
زن یهودی گفت چه کسی توراازاین راز باخبرنمود؟
پیامبر(ص) فرمود :خودلقمه ای که دردستم بود خبرداد.
زن گفت:آری؛من آن رامسموم کردم.باخودم گفتم اگر اوپیامبر باشد،این گوشت مسموم به اوآسیبی نمیرساند واگرپیامبر نباشد،ما ازدستش راحت میشویم.
پیامبر(ص) نه تنها آن زن را مجازات نکرد،بلکه اوراباکمال بزرگواری بخشید.بعضی ازاصحاب که ازگوشت خورده بودند، ازدنیا رفتند.
رسول خدا(ص)دستورداد که ازپشتش نزدیک گردن خون بگیرند،تاآثار زهربابیرون آمدن خون،کاسته شود.
ابوهند که غلام آزاد شده طایفه بنی بیاض بود وازمسلمین انصاربود ،ازآن حضرت خون گرفت، ولی آثارزهر همچنان در بدن آن حضرت باقی ماند وگاهی آن حضرت رابیمار می کرد،وسرانجام آن حضرت براثرزهر بیمار شد واز دنیارفت *
سنن ابی داود ج دو
کلمات کلیدی: