سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، تباه کردن مال، پرسش بسیار، و قیل و قال را دوست ندارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
فانوس 12

 

 

 

    همسرحاکم مازندران زنی مسلمان (مو من وخردمند ) بود.سالی برنج مازندران از بین رفته بود ومردم نمی توانستند مالیات بدهند.( مالیات معینی برای هر استانی وضع شده بود که باید حاکم آن استان به حکومت مرکزی می داد.)

    حاکم مازندران موضوع را را با خانمش درمیان گذاشت وگفت:« امسال چه باید کرد؟ منم ندارم که مالیات بدهم. به زور هم که نمی شود از مردم مالیات گرفت .زیرا گناه دارد»

     خانم (با سخاوت و کیاست )گفت:من یک ÷یراهن مرصّع دارم که ازپدرم  به ارث رسیده است. آن را به عنوان مالیات مالیات بفرست.

     حاکم مازندران آن را فرستاد .این پیراهن که با دانه های جواهر آراسته شده بود درجلسه مذکور بخصوص درچشم پادشاه  آن زمان، جلوه خاصی کرد.امّا پادشاه چنان از کار حاکم وگذشت وفداکاری همسرش خوشش آمده بود، پیراهن را دوبار برگرداند وگفت: که من امسال مالیات مازندران را بخشیدم. هم حاکم وهم مازندرانی ها خیلی خوشحال شدند وجشن گرفتند.

    « اما زن حاکم گفت: من پیراهن را دیگر نمی پوشم، برای اینکه چشم نامحرم به آن خورده است.       

                                                                          پند ها وحکایتهای اخلاقی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 91/2/27:: 12:18 صبح     |     () نظر