سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دانشمندان سؤال و با حکیمان گفتگو و بافقیران همنشینی کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
فانوس 12

 

00056581.jpg (270×270)

         نامه مادر به کودک خود

    « فرزندم این نامه را وقتی بتو مینویسم که دو ماه است که درشکممی،ومن ترا ازوجود خودم میدانم چون  از گوشت وپوست وخون واستخوانمی...! اما بعید میدانم با وجود این همه اضطراب وتشویش وهیاهویی که دروجودم هست ؛بتوانم ترا بدنیا بیارم ،خودم را یارای مقابله با مشکلات نمیبینم...

     اجازه بده قسمتی از نابسا مانیهای از اوضاع جامعه ای که درآن زندگی میکنیم برایت بگویم: 

      "با اتوبوس مرکز شهر میرفتم ترافیک سنگینی بوجودآمدوحدود یکو نیم ساعت راه بسته شد بدون اینکه خودروها حرکتی داشته باشند،همه فکر میکردندشاید تصادفی رخ داده ...خبرش در داخل اتوبس پیچید وگفتند:خانمی را قطار زده وسرش  ازتننش جدا شده...بعد میگفتند این خانم خودش را زیر قطار انداخته وخودکشی کرده...قبل از خوکشی با برادرش تلفنی حرف زده وگفته می خواهم خودکشی کنم دیگر نمی توانم به این زندگی ادامه بدهم وبرادرش جواب داده دیوانه نشودختر کجایی میام دنبالت؟ ...اما گوشی راقطع کرده وزیر قطار رفته..." 

      این زن چه درد نهانی در دلش ووجودش بود که حاضر شده خود را به اشد مجازات تنبیه کند،خدا می داند...! 

      نزدیک به 15 سالست که با پدرت زندگی مشترکمان را شروع کردیم وهردو کار میکنیم هرسال وقتی میخواهیم یک واحد لااقل یه خوابه بخریم نمیتوانیم چون تورم آنقدر زیاده هر چقدر پول جمع میکنیم نمی توانیم تورم کشور را ازپشت بگیریم وحالا فاصله ماوتورم آنقدر زیاد شده که حتی سوار هواپیما هم بشویم نمیتوانیم اونو بگیریم. 

     با این وجود توهم ناخواسته در بطن وجودم پیدا شدی.میخواستم کورتاژت کنم اما دلم نیومد .ما که از دوران کودکی تا حالا زجر زیادی کشیدیم ومن نمی خواستم توهم این دردها وزجر ها را تحمل کنی...اگر قراره انسان از تولد تا مرگ زجر بکشه پس این خوشی زندگی مال چه کسانی است؟پس این زندگی به چه درد میخورد؟روزرا شب کردن وشب را به صبح رساندن هم شد زندگی؟...

     آیا ما واقعا باید بدنیا بیاییم وسختی ها را تحمل کنیم ورشد کنیم مرد ویا زن بشویم وپیر فرسوده وبمیریم وتبدیل بخاک شویم؟آیا این تلف کردن عمر نیست ؟این آب وهوا را آلوده کردن نیست؟

     آیا ما باید اخلاق را درجامعه زیر پا بگذاریم واز هر طریق ممکن پول دربیاریم تاچند صباحی دراین دنیای گذرا وبی مفهوم خوش باشیم...!

     وقتی چشمهای از حدقه درآمده هوسبازان وعیاشان در پی ناموس مردمندوانگار می خواهند باچشمهایشان آدم رابخورندویاتبه کاران ومافیا ها همیشه بخاطر پول ومقام در پی کشتن انسانهایند...ویا زنان خیابانی با صدجور سرخاب وسفیداب در مقابل اندک پولی خود را دراختیار دیگران میگذارند.ویا بعضی اصناف وکسبه کم فروش ودزد ومحتکر که از نون وآب وپول آین مردم زحمت کش می دزدند؟...روبرو شوی چکار خواهی کرد؟آیا دنیا به نظرت تیره تار نخواهد شد.منکه حالت تهوع بهم دست می دهد!

     ...درجامعه ای که دوبرادرتزریقی بر سردندان مصنوعی پدر همدیگر رامیکشند،میتوانی زندگی راحتی داشته باشی؟ ویا مادری تنها وبی کس با وجود داشتن 4 فرزند که همشون به سروسامان رسیده اند وپس از50 سال زندگی زناشویی ومشترک...عمرش رابا ظرف ولباس شستن به بطالت گذرانده ودرخانه سالمندان تنها وبیکس مونده وهیچ شکایتی از کسی... نمی کند...وهیچکدام ازفرزندانشان حتی سالی یکبار هم برای دیدن مادر پیر وفرسودشان رجوع نمیکنند ...وقتی کودک بودند روی همین دستهایی که حالا فرسوده شده بزرگ شدند...!

     فرزندم تو بگو درچنین جامعه ی مسموم می شود زندگی کرد؟

    « دختر جوانی درسد غرق شده بود،پس ازتحقیقات زیاد وبعمل آمده معلوم شد دختر از یک پسر جوانی حامله بوده وجنین 4 ماهه توی شکمش داشت...درآخرین ملاقاتش با پسره گفته بیا با هم رسمی ازدواج کنیم وآبروی مرا پیش خانواده ودوستانم نبر... من تورو ای قدر نامرد نمیدانستم ...خواهش میکنم ،من هرزه نیستم بخاطر عشقی که به تو داشتم ،تن به این کار کثیف دادم .لعنت به تو وعشقت بتو هم میشه گفت مرد...وجوان ازازدواج امتناع میکند ودختره رابه آب هل می دهد ودختره دست وپا میزند وچند لحظه بعد دراعماق آب فرو میرود...»

     دردنیایی که حیوانهای آدما نما به فرزندان چند ماهه توشکم مادر رحم نمیکنند ....انتظار داری به من وتو ومردم مهربانی وشفقت داشته باشند...آیا زندگی در یک شهرو...با آدمای این چنینی مشکل نخواهد بود؟

    در جامعه کسانی هستند نه به حق خودشان قانعند!نه قانون را می شناسند ونه پایبند عرف وشرعند ونه به ناموس توده مردم احترام میگذارند ونه خانواده خودشان را بدرستی میشناسند ....فرزندم، تحمل اینگونه افراد درجامعه سخت نیست؟

     آیا میشود درچنین جامعه ای فرزند سالم که به درد مردم وکشورش بخورد،تربیت کرد؟ مشکل به نظر نمی رسد؟

     در جامعه ای که عاطفه مرده وبرخی جوانان برای کمبود عاطفی خود به مواد مخدرروی آورده اند وآنهم ازنوع بدترش مثل کراک و،ماری جوانا وشیشه وکوکایین و... واز درآمد همین موادها آسمان خراشهایی از جنس بتون وآهن ...سرد وبی روح ساخته میشود وبشر از قرنها پیش شهوت شاخ ودم درآورده....آنهم بدست سردمدارانی است که از اخلاقیات بدورند وازدواج دوهمجس مرد و...تصویب میکنند...چنین سردمدارانی با داشتن موشکهای هسته ای نمی توانند بایک دکمه کامپیوتری دنیا را ویران کنند؟

      آیا قاتلین بمباران شهر ناکازاکی وهیروشیما ومسببین جنگهای اول ودوم جهانی محاکمه ومحکوم شدند...؟آیا چند افسر بلند پایه ی آلمان مسبب این جنگ بودند؟

      آیا قاتلین جنگها به مجازات رسیدند؟هیچوقت نمیرسند ونخواهند رسید!

      درجامعه ای که ما زندگی میکنیم پول وقدرت واسلحه وبمبهای هسته ای وموشک های اتمی وبمبهای شیمیایی .میکروبی وخردل ...حرف اول را میزند...این دنیا نه تنها ارزش زیست انسانها بلکه حیوانات راهم ندارد...

      امروز پیش پزشک معالجم هستم وسونوگرافی انجام بشه هم ازسلامت جسمانیت خبردار بشویم وهم جنسیتت مشخص بشه...وتو یک نوزاد پسری!ازاین ببعد مسئولیتت هم بیشتر میشود.چون درجامعه ما مردها همیشه در همه چیز وهمه کار اولویت خاص دارند.با اینکه میگویند زن ومرد برابر است ولی هیچ هم آنطور نیست.مخصوصا درکشورهای عربی حتی زنها حق رای هم ندارند ونیتوانند رانندگی کنند وحتی در دیه نفس وارثیه پدر ومادر نصف مردند...!

      حالا درست 6 ماه وچند روزاست تورا درشکمم به خودم به همه جا میبرم ولی یواش یواش نمیتوانم ازجا مثل سابق برخیرم وبدنم سنگین شده ولی ازامروز صبح خیلی نگرانتم .چون اصلا تکان نمیخوری وبهم لکد نمیزنی...!میترسم ازاین که مثل من ازاین دنیا متنفر شوی وازبدنیا آمدن پشیمون...!ناچار به پزشک معالجم باید بروم ومعاینه دقیقی صورت بگیره تا خیالم راحت بشه...پزشک پس ازمعاینه دقیق به فکر عمیقی فرومی رود...ومیپرسد ازجایی افتادی؟به شکمت ضربه وارد شده؟

      -چه اتفاقی افتاده دکتر ؟بچه ام زنده است؟

      -خانم هرچه زودتر باید دربیمارستان بستری بشوید وضعیت نوزاد وخیمه... با امبولانس من وتورابه بیمارستان رساندند...ازاونی که می ترسیدم اتفاق افتاده بود وتو درشکم من نفس نمی کشیدی .ومرده بودی...ومرا روی تخت عمل جراحی خواباندند وتورا تکه تکه کورتاژ کردند وازداخل شکمم بیرون آوردن ومن حتی مرده ترا ندیدم چون بخواب عمیقی فرو رفتم وهرگز بیدار نشدم وهردوی ما را شاید دریک قبر گذاشته باشند...!

    



نوشته شده توسط مهیارایرانی 92/3/8:: 12:36 صبح     |     () نظر