سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دشمن ترینِ مردم نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ، کسی است که به ناحق، پشت مسلمانی را برهنه کند [و بر آن تازیانه زند] و کسی است که به ناحق، کسی را که وی را نزده است، بزند یا آن را که قتلی مرتکب نشده است را بکشد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
فانوس 12

    

همانگونه                                                      مومیایی توتان خامون فرعون

که شنیده اید"مومیایی" درمصر قدیم متداول بود. مومیایی به جسدمرده ای می گویند که به شیوه ای خاص از آن طوری نگهداری بشود که هرگز نپوسد. واژهُ«مومیایی» از زبان عربی آمده است ومعنایش« جسدی است که به وسیلهُ موم یا قیر نگهداری شده است»

     ولی چرا مصریان اجساد مردگان را مومیایی میکردند؟

     علت آن بود که به اعتقاد آنان روح پس ازمرگ مانند پرنده ای که صورت آدمی دارد، روزها به پرواز درمی آید.سپس شبانگاه ازترس شیاطین دست ازپرواز کشیده ،به قبر خود باز میگردد.حال برای آنکه روح قبر خود راگم نکند باید بدن اورا سالم نگه داشت. از اینرو مصریان طریقه ای برای جلوگیری ازپوسیدن بدن یافتند که همان مومیایی کردن مردگان بود.

     درزمانی دورتر از3000 سال پیش ازهجرت درمصر اجساد مردگان رادرمیان ریگهای داغ بیابان نگهداری می کردند. سپس قبرهایی ازسنگ تراشیدند وبدن افراد مهم « فرعونهای ستمگر وبه تبعیت آنها سفاکان» رادرآنها می نهادند.

     اهرام نیز درمصر تقریبا به همین منظور ساخته شدند.ولی نه اهرام ونه قبرهای سنگی هرگز به خشکی ریگهای بیابان نبودند تا بتوانندبخوبی اجساد راحفظ کنند.ازاین رو کوشش به عمل آمد ومصریان راهی به صنعت «مومیایی» گشودند.

     برای مومیایی کردن، نخست مغز، شش ها ودستگاه گوارش را ازبدن مرده بیرون می آوردند.آنها را درچها کوزهُ معروف به «کانوپی» نهاده، بیرون ازجسدمرده دفن میکردند(این کوزه ها منسوب به شهر کانوپوس یکی ازشهرهای مصر بودند.)

     درمرحله دوم، جسد مرده رابا نمک به حالتی شبیه به ماهی دودی درمی آوردند.آنگاه این جسد رادرمعرض گرما وباد بیابان، قرار میدادند تا خوب خشک شود ودیگر هیچ رطوبتی درآن باقی نماند. سپس آنرا خوب می شستند وبا صمغ کاج، مومیائیش می کردند.آنکاه چون همهُ این کارها تمام میشد، جسد رادرمیان صدها متر پارچه کتانی، خوب می پیچیدند.جسد افراد مهم وثروتمند ومستبد رادرمیان جعبه های متعددی یکی در میان دیگری می نهادند.وسپسبه نقاشی وتزیین روی جعبه ها می پرداختند وطرح ورنگهای بسیارگوناگونی برروی آنها می انداختند.

     دیوارهای مقبره نیز دارای نوشته ها وعکسهایی بود که همه شرح داستان زندگی آن مرده بود.آنگاه چیزهایی که برای اودرزندگی خوشی وراحتی فراهم آورده بودند، همه رادرکنارقبرش قرار میدادند. با این کارها بود که مصریان می پنداشتند مرده برای زندگی پس ازمرگ، کاملا آماده ومجهز گردیده است.محمد رضا پهلوی شاه ایران هم بدین طریق مومیایی گردید.

     همانگونه که شنیده اید"مومیایی" درمصر قدیم متداول بود. مومیایی به جسدمرده ای می گویند که به شیوه ای خاص از آن طوری نگهداری بشود که هرگز نپوسد. واژهُ«مومیایی» از زبان عربی آمده است ومعنایش« جسدی است که به وسیلهُ موم یا قیر نگهداری شده است»

     ولی چرا مصریان اجساد مردگان را مومیایی میکردند؟

     علت آن بود که به اعتقاد آنان روح پس ازمرگ مانند پرنده ای که صورت آدمی دارد، روزها به پرواز درمی آید.سپس شبانگاه ازترس شیاطین دست ازپرواز کشیده ،به قبر خود باز میگردد.حال برای آنکه روح قبر خود راگم نکند باید بدن اورا سالم نگه داشت. از اینرو مصریان طریقه ای برای جلوگیری ازپوسیدن بدن یافتند که همان مومیایی کردن مردگان بود.

     درزمانی دورتر از3000 سال پیش ازهجرت درمصر اجساد مردگان رادرمیان ریگهای داغ بیابان نگهداری می کردند. سپس قبرهایی ازسنگ تراشیدند وبدن افراد مهم « فرعونهای ستمگر وبه تبعیت آنها سفاکان» رادرآنها می نهادند.

     اهرام نیز درمصر تقریبا به همین منظور ساخته شدند.ولی نه اهرام ونه قبرهای سنگی هرگز به خشکی ریگهای بیابان نبودند تا بتوانندبخوبی اجساد راحفظ کنند.ازاین رو کوشش به عمل آمد ومصریان راهی به صنعت «مومیایی» گشودند.

     برای مومیایی کردن، نخست مغز، شش ها ودستگاه گوارش را ازبدن مرده بیرون می آوردند.آنها را درچها کوزهُ معروف به «کانوپی» نهاده، بیرون ازجسدمرده دفن میکردند(این کوزه ها منسوب به شهر کانوپوس یکی ازشهرهای مصر بودند.)

     درمرحله دوم، جسد مرده رابا نمک به حالتی شبیه به ماهی دودی درمی آوردند.آنگاه این جسد رادرمعرض گرما وباد بیابان، قرار میدادند تا خوب خشک شود ودیگر هیچ رطوبتی درآن باقی نماند. سپس آنرا خوب می شستند وبا صمغ کاج، مومیائیش می کردند.آنکاه چون همهُ این کارها تمام میشد، جسد رادرمیان صدها متر پارچه کتانی، خوب می پیچیدند.جسد افراد مهم وثروتمند ومستبد رادرمیان جعبه های متعددی یکی در میان دیگری می نهادند.وسپسبه نقاشی وتزیین روی جعبه ها می پرداختند وطرح ورنگهای بسیارگوناگونی برروی آنها می انداختند.

     دیوارهای مقبره نیز دارای نوشته ها وعکسهایی بود که همه شرح داستان زندگی آن مرده بود.آنگاه چیزهایی که برای اودرزندگی خوشی وراحتی فراهم آورده بودند، همه رادرکنارقبرش قرار میدادند. با این کارها بود که مصریان می پنداشتند مرده برای زندگی پس ازمرگ، کاملا آماده ومجهز گردیده است.محمد رضا پهلوی شاه ایران هم بدین طریق مومیایی گردید.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/20:: 6:0 عصر     |     () نظر

 

                                                                                                                        استخراج طلا

  طلا بقدری کمیاب وگرانبهاست که شاید کسی فکر کند که آن بتازگی کشف شده است.ولی حقیقت هرگز این نیست .طلا ازنخستین فلزهایی است که بشر ازخیلی قدیم، آن رایافته.ما بدرستی نمیدانیم چه هنگام بشر طلا را پیداکرد.زیرا این رویداد حتی مدتها پیش ازتاریخ، رخ داده است.

     نخستین نشانی که از عملیات حف معدن طلا دردست است ازمصریان باقی مانده .آنها بیش از 5هزار سال پیش به حفرمعدن طلا پرداخته بودند.

     همچنین دلایلی دردست است که نشان می دهد آشوریها خاک همسایگان خود رابه خاطروجود طلا به تصرف درآوردند.این حادثه حدود4500 سال پیش روی داده است.

     پادشاهان یونانی ورومی نیز عاشق طلا بودند.تا میتوانستند ازکشورهای شکست خورده، طلا می دزدیدندوبردگان رانیز به حفر معدنهای طلا وادار می کردند.

     پس حفرمعدن طلا به روزهای نخستین زندگی بشر باز میگردد.اما در دنیای جدید،یعنی آمریکا،باز درآنجا نیزپیدایش طلا به روزگار قدیم بستگی پیدا میکند.زیرا بومیان اسپانیایی چون وارد مکزیک شدند،دیدند که افراد قبیله"ازتک" مقداربسیار زیادی طلا درشهرهای خوددارند.درپرو که شهری واقع درآمریکای جنوبی است، افراد قبیله اینکا به جمع آوری طلا می پرداختند،واین صدها سال پیش ازپیدا شدن نژادسفید درآن سرزمین بود.

      درهرجای دنیا که طلا یافت میشد،مردم ماجراجویی رانیز به سوی خود می کشیدتا درجستجوی این فلز زردرنگ، حادثه ها بیافرینند «وعده ای از مردم بی گناه وبی سلاح کشته شوند» .

     درکالیفرنیا، به سال 1848 مردی به نام جان سوتر شروع به ساختن کارخانهُ چوب بری کرد. روزی شخص دیگری به نام جیمز مارشال که"سوتر" رادراین کارخانه کمک میکرد، ناگهان متوجه برخی ذراتزردرنگ شد که درسنگریزه های آن نواحی وجودداشت.پس از آزمایش پی بردند که این ذرات زرد رنگ طلاست.

     خبر این کشف بزودی درسراسرجهان پیچید و«یورش سال 49 به انگیزه طلا»به سوی این سرزمین آغازشد.واین نام بدانجهت بود که حادثهُ مزبور درسال1849 روی داد.وعده بیشماری درآن سال به کالیفرنیا آمدندواین سرزمین را مسکن خویش قرار دادند ووبدین گونه مناطق ساحلی اقیانوس آرام، درامریکا، روبه آبادی نهاد...

                                                                                       نخستین پدیده ها


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/20:: 1:0 عصر     |     () نظر

 

  

در زندان گوانتاناموی امریکا چه کارها که حامیان حقوق بشر نمیکنند...؟

 

    زندان به نظر ما جایی است که زنان ومردان قانون شکن رادر آنجا نگاه میدارند.ولی چنین جایی درتاریخ زندان ، پدیده ای کاملاجدید است.

     قرنها پیش ازاین، اشراف وافراد مهم به دست دشمنانشان دستگیر وزندانی میشدند، ولی این کار برای گرفتن پول یا انتقام ازآنان بود.

     ازقرن 19 به بعد کم کم زندان به منظور کیفر قانون شکنان یا اصلاح تبهکاران مورد استفاده قرار گرفت.

     پیش ازقرن 19 زندان جایی بود که متهم را تا پیش از روشن شدن وضع محاکمه اش جریان محاکمه، راُی دادگاه فوری  درباره اش اجرا میشد.زیرا دادگاه هیچگاه کسی را محکوم نمیکرد که مدتی رادرزندان بسر برد.بلکه مجازات تبه کاران یا مرگ بود، یا شلاق، یا سایر شکنجه های بدنی ویا جریمه.

     رفته رفته مردم متوجه شدند که این رفتار خشونت آمیز، جلوی جنایتکاران رانمیگیرد. سپس بنا شد که به جای اعدام وشکنجه های بدنی آنها را به زندان بیندازد.

     در انگلستان وبرخی کشورهای دیگراروپایی کانونهایی به نام «مرکز کارآموزی» یا «دارالتاُدیب» بنا شد که این پس از سال 1550 رخ داد.

     کسانی که دراین مکانها زیرنظر فرار میگرفتند عبارت بودند از گدایان وبی خانمانان، بدهکاران، خلافکاران وکسانی که از خانوادهُ خود می گریختند.

     اندکی بعد بنا شد که ازاین «دارالتاُدیب» ها به عنوان زندان نیز برای خطا کارانی که جرم سنگینتری داشتند، استفاده کنند.ولی چون برای زندانهای دراز مدت چندان جای مناسبی نبودند.ازاین رو زندانهای وسیعتری ساخته شدند.

     بیشتر این زندانها بقدری بد ساخته شده بودند که برای زندگی انسان هرگز مناسب نبودند.هم بسیار کثیف بودند وهم تاریک وسرد.وضع غذا هم بسیار بد ورفتار با زندانیان نیز بسیار خشونت آمیز بود

     زندانیان را همه دریک محل قرار می دادند ،خواه پیریا جوان، مجرم کهنه یا تازه کار.درآنجا هیچ برنامهُ آموزشی وجود نداشت وزندانیان همه بیهوده کنار هم می نشستند.

     دراواخرقرن 18 مردم خواستاربهبود وضع زندانها شدند. رفته رفته با گذشت زمان، وضع زندانها بطور قابل توجهی تغییر یافت واکنون همه متوجه این امر شده اند که زندان باید جایی باشد برای اصلاح زندانیان.

      برای آموزش زندانیان، همه گونه برنامه های وسیعی پیش بینی شده است. بعلاوه، کمکهای روانی وپزشکی نیز به آنان داده میشود.کارآموزی وتدریس هم برایشان فراهم آمده است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/19:: 11:0 عصر     |     () نظر

 

 

  (موشک بالستیک قاره پیما) 

 

 

 

      چینی ها بیش از800 سال پیش نوعی موشک ساختند که در مراسم آتشبازی ازآن استفاده میکردند. سپس کشورهای عربی وهندوستان نیز ازوجودآن آگاه شدند.

    دوترین اثری که ما از موشک دراروپا بدست آورده ایم، مربوط به سال 1256 میلادی است.

    نخستین باری که موشک درجنگ استفاده شد هنگامی بود که جنگجویان ، خدنگ های سوزان خود را برای آتش زدن خانه های دشمن به فضا پرتاب میکردند.

    سربازان وکشتیرانان نیز به منظور دادن علامت به هم دیگر از موشک استفاده میکردند.

    درسال1802 یک افسرانگلیسی مطالبی راجع به پرتاب موشک به سوی سربازان انگلیسی، در هندوستان خواند سپس این امر اورا برانگیخت که ارتش کشور خود را با موشک مجهز کند. چندی نگذشت که بیشتر ارتشهای اروپا وهمچنین امریکا، موشکهای جنگی را بکار انداختند.

    درنبرد معروف«لایپزیگ» که ناپلئون راشکست داد،موشک هم بکار میرفت.

    درجنگهای امریکا، سربازان انگلیسی پایگاه مک هنری رادرساحل«بالتیمور» به وسله موشک بمباران کردند.

    دراثنای قرن 19 با پیشرفت صنعت توپخانه، توپ را جایگزین موشک کردند. ازآن پس دیگر موشک مصرف قابل اهمیتی در جنگ نداشت، تا روزی که جنگ جهانی دوم شروع شد.دراین جنگ آلمانیها موشکهایی به صحنه کازار آوردند که به موشکهای «وی- 2» شهرت داشتند.

    « ولی امروزه با موشکهای قاره پیمایی که در دست فرمانروایانی که حقوق بشر را به دلخواه خود معنی می کنند مردم کشورهای ضعیف امنیت جانی ندارند»

                                                                    لئوکوم


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/19:: 1:0 صبح     |     () نظر

 

نانهای امروزی 

    هرکشوری دردردنیا خوراکهای ویژه ای دارد.اما نان چیز دیگری است که در همه جا، یعنی هرجا که بشرزندگی میکند، به نوعی یافت میشود. این دلیل آنست که بشر ارزش حبوبات رااز زمانهای بسیار قدیم شناخته است.

    بشر ابتدایی دانه های حبوبات را می یافت وبا تغذیه از آنها انرژی کسب میکرد بدینگونه که آنهارامیان دوسنگ میسایید وآردشان را به دست می آورد .مصریان نیز در3000 سال پیش ازمیلاد مسیح همین کار راانجام می دادند.

    به آردی که اینگونه فراهم میشد آب می افزودند تا خمیری ازآن به دست آید.سپس آن را بصورت کیکهای بزرگ قالب گیری میکردند تا برای پختن آماده کنند.

     برای پختن نان ، تنورهایی وجود داشت که درون زمین حفر شده بود ولایه ای از خاک زمین نیز به دیواره آن کشیده بودند. گاهی هم نان را بربدنه کوزه های سفالینی میپختند که اندرونشان با آتشی فراوان انباشته شده بود.البته این قبیل نانها بسیار کلفت ازپخت در می آمد.

     یهودیان خمیر ترش را به عنوان خمیرمایه به کار میبردند. ولی مصریان نخستین مردمی بودند که دریافتند خمیر ترش دارای «کفک» میباشد.آنان توانستند این کفک رانیز از نان جدا کنند ونانی به دست آورند که نمونه ای ازآن درمعابد مصر یافت شده است.

     یهودیان نان را بسیار نازک وترد می پختند، لذا بجای بریدن، آنرا میشکستند.

     هزاران سال است که یهودیان «عید فطیر» را با نانی به نام فطیر جشن گرفته اند. این نان فاقد خمیر مایه است وترکیبی ازمخلوط آرد وآب میباشد که بسیار نازک وشکننده ، شبیه نان بستنی،آنرا طبخ می کنند.

     درمیان مسیحیان نیز نان ترد ونازکی مانند نان فطیر یهودیان متداول بوده که درمراسم مذهبی مورد علاقه شان مصرف میشود.

     درنقاط مختلف دنیا، نان ازموادّ گوناگونی پخته میشود، مانند: باقلا، سیب زمینی، گیاه، پوست درخت، برنج ونخود. درخاوردور میوه درخت«بلوط»و«آلش»را برای درست کردن آرد نان مصرف میکنند.

                                                                                        لئوکوم

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/18:: 1:0 صبح     |     () نظر

 

 

 فانوس دریایی اسگندریه درمصر

 

    فانوس دریایی یکی از علائم بشمار میرود.کشتیرانان به راهنمایی آن، راه بندر را میپویند، مکان دردریا رامی یابندونقاط کم عمق آب را میشناسند.

    نخستین فانوسهایی دریایی ،برجهای کوتاهی بودند که بر فرازشان زنبیلهای فلزی قرار میگرفت وبا چوب و زغال پیوسته روشن بودند.

    گویا هزاران سال است که بشر فانوس دریایی ساخته ، یعنی درست از همان هنگام که کشتی درست شده وپایش به آبهای آبی باز شده است.

      « البته تاریخ پیدایش فانونی دریایی معلوم نیست.با این وصف میدانیم که هفت قرن ازمیلاد، فانوس دریایی بسیار معروفی ساخته شده بود .این فانوس هنوز در دماغه زیگوم ، وافع در تنگه دادانل برسرپاست»

     مهمترین فانوس در زمانهای قدیم آن بود که ازمرمر دربندراسگندریّه واقع درمصر،ساخته شده بودنام آن رافاروس نهاده بودند. فاروس نام جزیره ای است که این فانوس برفراز آن قرار گرفته بود. ارزش این فانوس برابر با یک میلیون دلار تعیین گردییده  وخودیکی از عجایب هفتگانه جهان به شمار میرفت.

    آتش فروزان این فانوس ازسه قرن پیش از میلاد مسیح پیوسته راهنمای کشتیها به بندر اسکندریه میبود.

     رومیان بسیاری ازفانوسهای دریایی مشهور جهان راساخته بودند مانند فانوس دریایی بولونی در فرانسه که تا قرن هفدهم هنوزم مورد استفاده کشتیرانان بود*...

                                                                     *آرکدی لئو کوم


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/18:: 1:0 صبح     |     () نظر

    درکتاب« تحفه السائل تالیف محمد بن احمدعبّاسی »دارد که اگرکسی بپرسد که چرا خداوند«فرعون» را به آب و«نمرود» را به پشّه هلاک نمود چه حکمتی درآن این نوع هلاک کردن وجودداشت؟.

     جواب گوئیم:چون فرعون به آب فخر کرد درآنجا گفت:«آیا ملک مصر واین نهرهای آب  که درزیر قصرم درجریان است مال من است» لذا خداوند اورا به چیزی هلاک نمود که به آن افتخار می کرد.

     ونمرود به پرندگان افتخار می نمود.وقتی که کرکسها را واداربه برداشتن تخت خود وبلند نمودن آن به آسمان برای جنگ با خداکرد بدین سبب خداوند اورا باضعیفترین حشره مثل پرنده «پشه» هلاک نمود.

     میگویند نصف آن پشه زنده ونصف دیگرش مرده بود وحکمت این آن بود که نمرود ومدعی کشتن وزنده کردن بود.

    آن پشّه چندین سال در دماغ اوفروفت واورا اذیت وعذاب مینمود واین اشاره بود به اینکه: ای نمرود اینکه ادّعا می کنی من میکشم وزنده میکنم، پس اگر قادر به زنده کردن هستی . نصف مرده آن پشه را زنده کن تا حیات کامل پیدا کند وقادر به بیرون آمدن باشد ، لاجرم ازدماغت خارج میشود وتو خلاص شوی.

     واگر قادربه کشتن هستی نصف زنده آن پشه راهم بمیران تا بکلی ازحیات عاری شده بمیرد. باز تو خلاص کردی واز این وضع رهایی یابی « سبحانه وتعالی عمّا یشرکون»*

                                                                   *الجنه العالیه والجعبه الغالیه

 

  


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/16:: 11:20 عصر     |     () نظر

   عبدالله بن جعفر برادرزاده علی (ع)وشوهرحضرت زینب(س) بسیار باسخاوت بود.روزی وارد نخلستانی شد وذید غلام سیاهی در آنجا کا ر میکند.هنگامی که برای غلام غذاآوردند.سگی نزد آن غلام گارگر آمد.آن گارگر،یکی از نانها را نزد سگ گذاشت واوخورد سپس نان د یگری رانیز نزدش گذاشت .به این ترتیب آنچه از غذا آورده بودند ،همه راجلوسگ انداخت وسگ همه راخورد.عبدالله به غلام گفت:غذای تو همین بود.

    اوگفت:آری

    عبدالله گفت:برای خودت چیزی نگذاشتی وهمه را به سگ دادی.پس چگونه گرسنگی خود رارفع میکنی .

    غلام گفت:با همین حال گرسنگی روز را به پایان می رسانم.

     عبدالله گفت: این غلام از من سخاوتمندتر است.

     ردی او اونسبت به آن غلام سیاه بجوش آمد وآن نخلستان را با تمام وسایل ولوازمش از صاحبش خرید وسپس غلام را نیز ازصاحبش خرید وآزاد کرد وآن نخلستان را باآنچه درآن بود به آن غلام بخشید*

                                                   *المحجه البیضا ج شش


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/16:: 2:0 صبح     |     () نظر

  

 

 

 

 

 

 

 امام سجاد(ع)

برای برای انجام فریضه حج از مدینه بسوی مکه رهسپارشدند.اودرراه به بیابانی بین مکه ومدینه رسید ودرآنجا به به مردی از راهزنان برخوردنمود.راهزن به امام (ع)گفت: ازمرکب بیا پایین.

    امام فرمود:از من چه میخواهی؟

    دزدگفت:می خواهم تورا بکشم وآنچه داری همه راغارت کنم.

    امام فرمود: من خودم هرچه را دارم،باتوقسمت کنم تا آنچه بتو میرسد برایت حلال باشد.

    دزد گفت: نه؛ من به این کار راضی نمیشوم.

    امام فرمود آنچه میخواهی بردار ولی به اندازه کفاف برای من بگذار.

    دزد ناپاک،این پیشنهاد را نیز رد میکرد.

    امام فرمود:پروردگارت کجاست؟

    اوجواب داد!پروردگار من د رخواب است!

    دراین هنگام دوشیرازبیابان آمدند ویکی سردزد راودیگری دوپای اورادریدند وبه این ترتیب آن دزد ناپاک به هلاکت رسید.

                                                        مجموعه ورام ج دو


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/16:: 2:0 صبح     |     () نظر

   

 

 

 میگویند:شاهزاده«ظلّ السلطان» ازیک تاجر متموّل اصفهانی پول زیادی گرفته وخیلی بیشترازمالیات معمول ازاواخذ نموده بود.

    شاهزاده این پول را پس نداد وتاجرازروی جسارت به طهران رفته وعریضه ای به اعلحضرت عرض کرد وطلب احقاق نمود،شاه درحقّ اومرحمت فرموده حکمی بدست اوداد که پیش ظلّ السلطان ببرد.

    درآن حکم به ظلّ السّلطان امر شده بود که مبلغ مزبور وماخوذ راخود رابه آن تاجر مستردنماید.ومراعات حقوق تبعه اعلحضرت شاه بیشتردقت کند.تاجر بیچاره وامیدوارشده به اصفهان بازگشت ودستخط را ظلّ السّلطان تقدیم کرد .شاهزاده این امر رامطالعه کرد بعد به وضعی غضبناک یک لحظه برآن شخص نظرکرد.تاجر گرچه ازاین نظر خطرناک ترسید معهذا اطمینان حاصل کرد که حقّ اومسترد خواهد شد ولی شاهزاده بطوراستهزاء به اوگفت:پس خواستی بواسطه رفتن پیش شاه،شاهزاده رابترسانی؟!عجب مرد رشیدی هستی !کمتر کسی به این جرات گمان میکردم. مثل تو شخص رشیدی باید دل بزرگی داشته باشد،من میخواهم دل تورا ببینم تا ازتوجرات یاد بگیرم.

    بعد بصدای بلند شاهزاده به نوکران خود امرکرد که :دل این مرد رادآورید!

    نوکرها تاجر مبهوت را گرفته شکم اوراازجای ومحل قلبش پارکردند ودل اورا درآورده وبرروی سینی گذاردند وپیش شاهزاده بردند*

      * ظلّ السلطان ،پسر ناص الدین شاه وپسر دیگرش مظفرالدین شاه والی تبریز وولیعهد پدربود


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/16:: 2:0 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >